زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

ارزیابی گشتالت‌درمانی





ارزیابی گشتالت‌درمانی، یکی از مباحث مطرح در علم روان‌شناسی بوده که به بررسی نظریه گشتالت در بحث درمان می‌پردازد. گشتالت‌درمانی، با کل فرد سر و کار دارد که چیزی بیش از جمع رفتارهایش است. گشتالت‌درمانی، روشی پدیدارشناختی است که تجربه انسان را منبع داده‌ها می‌داند و بر تجربه درمانگر و مراجع از واقعیت تاکید دارد. در این مقاله به نکات مثبت و انتقادات وارد بر این روش درمانی پرداخته و در نهایت کاربردها و اثرات آن را بیان می‌کند.


۱ - مقدمه



گشتالت (Gestalt)، عبارت است از کلیتی پویا که از دو یا چند بخش تشکیل شده است. گشتالت‌درمانی، یک رویکرد وجودی است که بر مسئولیت‌پذیری افراد در قبال خودشان و نقش آنان در تجربه‌های کنونی خودشان تاکید دارد. در گشتالت‌درمانی، معضلات مربوط به گذشته و آینده در قالب زمان حال بررسی می‌شوند. هدف کلی گشتالت‌درمانی، خودآگاهی از دیگران و محیط است که موجب کمال و یکپارچگی انسان می‌شود.
[۱] شارف، ریچارد. اس، نظریه‌های روان‌درمانی و مشاوره، ص۲۲۷، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۸۱، چاپ اول.

شواهد تحقیق نشان می‌دهند که گشتالت‌درمانی توسط یک درمانگر بالیاقت و موثر، می‌تواند تغییرات مفید و مهمی را ایجاد نماید و در مقابل، درمانگران ناآگاه اثرات مخرب و غم‌انگیزی را به وجود می‌آورند.

۲ - نکات مثبت



گشتالت‌درمانی، از روشنفکرگرایی انتزاعی که در بقیه دیدگاه‌ها وجود دارد، اجتناب کرده و مراجعان را تشویق به آگاهی یافتن و به‌کار بردن تمام ظرفیت هیجانی خود می‌نماید. به نظر می‌رسد که این رویکرد، مخصوصا برای افرادی که نسبتا باز و بی‌پرده و بیش از حد روشنفکر هستند، مفید باشد، زیرا که بر آزادی‌های حال مراجع، نسبت به استبداد گذشته تاکید می‌کند. گشتالت‌درمانی با دیدگاه مثبتی که از ماهیت انسان دارد، خود را از بدبینی دیگر رویکردها آزاد می‌سازد.
[۲] شارف، ریچارد. اس، نظریه‌های روان‌درمانی و مشاوره، ص۲۷۴، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۸۱، چاپ اول.


۳ - انتقادات وارد شده



گشتالت‌درمانی، در عین حال که فواید عملی زیادی دارد، خالی از محدودیت نیز نیست. برجسته‌ترین محدودیت گشتالت‌درمانی مساله مهارت، تربیت، تجربه و قضاوت درمانگر است. چون در تکنیک‌های گشتالت‌درمانی سعی می‌شود عواطف شدید شناسایی شوند و رهایی آنها تسهیل شود، مشاوری که این شیوه را به‌کار می‌برد، باید در امر اجازه دادن به مراجع برای به تجربه درآوردن عواطف شدید شایستگی داشته باشد و از آن نهراسد. مشاور، باید در ایجاد رابطه نیکو نیز تبحر و تخصص داشته باشد.
مشاور، باید در زمینه کاربرد تکنیک‌ها بداند که چه موقع، با چه کسی و در چه موقعیتی از آنها استفاده کند. چون در گشتالت‌درمانی تاکید زیادی بر فرایند حال و آگاهی و تجربه مستقیم گذاشته می‌شود، احتمال دارد مراجعانی که این شیوه در مورد آنها اعمال می‌شود با جامعه فعلی، هماهنگی مطلوب نداشته باشند. با وجود این، امید می‌رود که آنها به ایجاد جامعه نوتر و مهربان‌تری برانگیخته شوند، جامعه‌ای که در آن افراد می‌توانند انسانیت تام و تمام خود را رشد داده و از آن لذت ببرند.
[۳] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۰۵، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ ۱۳.

محدودیت عمده گشتالت‌درمانی، دامنه نسبتا محدود تعداد مراجعان است که چنین درمانی برای آنها قابل اجرا است. این محدودیت نشات گرفته از چند عامل زیر است:
· نقش مواجهه‌گر مشاور
· شدت تجربه هیجانی مراجع در درمان
· فلسفه فردگرایی بسیار شدید که به نظر می‌رسد هر نظام اجتماعی و روش زندگی دیگر را حقیر می‌شمارد.
[۴] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۷۴، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

انتقادهایی نیز از دیدگاه‌های رفتاری، روانکاوی، بافتی و یکپارچه‌نگر بر گشتالت‌درمانی به شرح زیر وارد شده است:

۳.۱ - نقد از دیدگاه رفتاری


باید قبول کنیم که در سطح اجتماعی، نتیجه نهایی گشتالت‌درمانی، هرج ‌و مرج است. شاید شعار "تو کار خودت را بکن، من هم کار خودم را" شعاری سطحی است که به پرورش افراد خودشیفته و خودمحور کمک می‌کند که دلیلی برای نگرانی در مورد دیگران ندارند. پرلز، صریحا می‌گوید که فرد ایده‌آل او، مسئولیت هیچ کس را قبول نمی‌کند. در این صورت مسئولیت والدین چه می‌شود؟ اگر انتظارات و تایید اجتماعی که به هدایت رفتار انسان کمک می‌کنند، رد شوند، آیا دلیلی وجود دارد که انسان‌ها بتوانند در جوامع به‌طور مسالمت‌آمیز و امن زندگی کنند؟
[۵] پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۲-۲۵۳، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.


۳.۲ - نقد از دیدگاه روان‌کاوی


خود را رها کنید، بگذارید نهاد، شما را هدایت کند! گشتالتی، دوست دارد این موضوع را نادیده بگیرد که در واقع تکانه‌های زیستی‌ای وجود دارند که می‌توانند سلامت روانی فرد و نظم اجتماعی را مختل کنند. گشتالتی‌، چگونه با یک بیمار پارانوئید و سایر بیمارانی که فرایندهای خود آنها زیر بار خشم، در خطر از پای درآمدن است، برخورد می‌کند؟ گشتالتی‌، از مسئولیت زیاد حرف می‌زند و با این حال، بی‌مسئولیتی حرفه‌ای را ترغیب می‌کند، به این صورت که به بیماران توصیه می‌کند اگر می‌خواهند دیوانه شوند یا خودکشی کنند، به خودشان بستگی دارد. این فلسفه، شاید در کارگاه‌هایی که پر از افراد بهنجار رشدگراست، موثر واقع شود، ولی برای بیماران بسیار خطرناک است.

۳.۳ - نقد از دیدگاه بافتی


تاکید درمان گشتالتی بر آگاهی، خودپشتیبانی و مسئولیت، نقش فرد را جدا از سایر افراد، برجسته می‌کند و به اهمیت روابط جاری و سیستم‌های فرهنگی توجه‌ اندکی دارد. چه کسی به خانواده‌ها و جوامع گرایش دارد؟ مطمئنا گشتالتی‌ها چنین گرایشی ندارند! شعار گشتالت به ما یادآور می‌شود که "من، منم و تو، تویی". من، برای برآوردن انتظارات تو به دنیا نیامده‌ام و تو، برای برآوردن انتظارات من به دنیا نیامده‌ای. همین "من بودن‌ها"، "ما بودن‌ها" را از بین برده‌اند. بنابراین، تعجب‌آور نیست که پرلز پیش‌بینی کرد فرد ایده‌آل از لحاظ اجتماعی، منزوی خواهد بود، این‌گونه افراد، صرفا "من بودنی" را که کاشته‌اند، برداشت می‌کنند.
گشتالت‌درمانی به ما می‌گوید که مشکلات اجتماعی، عامل تقصیر نیستند، بلکه آنها صرفا بهانه‌جویی‌های عقلانی برای نپذیرفتن مسئولیت رفتارمان می‌باشند. شاید این نظریه در مورد افراد نسبتا روان‌رنجور و ثروتمند درست باشد، ولی برای اغلب ما، نیروهای اجتماعی فقر، بیماری، تبعیض جنسی، تبعیض نژادی، جرم و مرگ، حداقل تا‌اندازه‌ای عامل تقصیر به حساب می‌آید.
[۶] پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۳، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.


۳.۴ - نقد از دیدگاه یکپارچه‌نگر


گرچه پرلز، معتقد بود از میراث وجودی پیروی می‌کند که بر اساس دوگانه‌نگری دکارتی، برای ذهن بیشتر از بدن ارزش قایل است، ولی در واقع آنچه او باقی گذاشت، دوگانه‌نگری وارونه‌ای بود که برای بدن بیشتر از ذهن ارزش قایل شد. ارزش قایل نشدن پرلز برای تفکر، نوعی ضداندیشه‌ورزی غیرمنطقی را ترغیب می‌کند که می‌تواند ارگانیزم‌های میان‌تهی به بار آورد. گشتالت‌درمانی، برای متعادل شدن، قطعا به یک نظریه شناختی نیاز دارد. پژوهشگران، ترکیب گشتالت با درمان شناختی را پیشنهاد کرده‌اند.
[۷] پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۳-۲۵۴، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.


۴ - کارکرد مشاور گشتالتی



هماهنگ با نظریه تغییر، کارکرد و وظیفه اصلی درمانگران گشتالتی این است که آگاهی مراجع را تسهیل نمایند. برای انجام این کار، مشاور ابتدا رابطه‌ای را از طریق ورود به زمان حال مراجع برقرار می‌سازد. او تعبیر و تفسیر نمی‌کند اما بر "چه" و "چگونگی" تجربه مراجع در آن لحظه تاکید می‌کند. درمانگر از وسایل بسیار متفاوتی برای افزایش آگاهی مراجع استفاده می‌کند که معمولا به عنوان تجربه به مراجع ارائه می‌گردد. به مراجع کمک می‌شود تا از تفاوت بین بیانات کلامی و غیرکلامی خود آگاه شود. همه این کارکردها در جهت افزایش آگاهی مراجع از "حال" است. آن‌وقت این آگاهی یافتن، هم خود روش است و هم هدف.
در بعضی از اوقات، درمانگران گشتالتی می‌بایست به عنوان والدینی موثر برای مراجعان خود خدمت کنند. زمانی که به مراجعان اجازه می‌دهند تا با ناکامی خود روبرو شوند، از آنها حمایت می‌کنند. به مراجعان اجازه می‌دهند، آن کسی باشند که هستند و در همان حال آنها را تشویق به ریسک کردن می‌کنند. زمانی که از حمایت بیش از حد پرهیز می‌کنند، به آنها رسیدگی می‌نمایند. درمانگران گشتالتی، در اوقات دیگر به عنوان معلم عمل کرده و مراجعان خود را به سوی یک زندگی موثر همراه با مهارت‌های مقابله با آن هدایت می‌نمایند.
[۸] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۶۳، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.


۵ - کاربرد گشتالت‌درمانی



گشتالت‌درمانی، با شیوه‌های مختلفی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. پرلز، کارگاه را به شکل متمرکز آن بیشتر ترجیح می‌دهد. درمانگران دیگری ترجیح می‌دهند که روش‌های گشتالت‌درمانی را در موقعیت گروه‌های کم و بیش سنتی به‌کار گیرند. برخی نیز رویکرد گشتالت را در جلسات فردی دنبال می‌کنند. در این تصمیم‌گیری که آیا نظریه و شیوه‌های گشتالت مورد استفاده قرار می‌گیرد یا خیر، درمانگر باید از اخطارهای فرد آگاه باشد. به‌طورکلی گشتالت‌درمانی بیشتر با افراد به‌شدت اجتماعی، محدودشده و تحت فشار قرار گرفته‌شده موثر است. از این‌گونه افراد اغلب به عنوان روان‌رنجور، دارای هراس، کمال‌گرا، غیرموثر، افسرده و غیره نام برده می‌شود. کارکرد آنها محدود یا ناهمسان است و اصولا به محدودیت‌های درونی آنها مربوط می‌شود و لذت‌های آنها از زندگی نیز حداقل است. به نظر می‌رسد که بعضی از شیوه‌های آگاهی یافتن گشتالت‌درمانی، با کودکان به عنوان شیوه آموزش مربوط به رشد مفید باشد.
[۹] شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۷۲، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.

گشتالت‌درمانی در زمینه افراد بهنجار، تربیت گروه‌های حرفه‌ای در زمینه آگاهی، در کلاس درس و در مورد کودکان مضطرب و مراکز مراقبت کودک به‌کار گرفته می‌شود. لازم به تذکر است که اطلاعات حاصل از راه خواندن نظریه و تکنیک‌های گشتالت، عملا سودمند نخواهد بود و این اطلاعات باید توام با تجربه و کارورزی و نظارت دقیق باشد. استفاده از گشتالت‌درمانی در موارد گروهی، امری عادی است ولی اغلب به صورت مشاوره فردی در وضعیت گروهی اجرا می‌شود.
[۱۰] شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۰۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ ۱۳.


۶ - پانویس


 
۱. شارف، ریچارد. اس، نظریه‌های روان‌درمانی و مشاوره، ص۲۲۷، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۸۱، چاپ اول.
۲. شارف، ریچارد. اس، نظریه‌های روان‌درمانی و مشاوره، ص۲۷۴، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۸۱، چاپ اول.
۳. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۰۵، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ ۱۳.
۴. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۷۴، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۵. پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۲-۲۵۳، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.
۶. پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۳، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.
۷. پروچاسکا، جیمز. او و نورکراس، جان. سی، نظریه‌های روان‌درمانی، ص۲۵۳-۲۵۴، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، رشد، ۱۳۸۱.
۸. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۶۳، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۹. شیلینگ، لوئیس، نظریه‌های مشاوره، ص۲۷۲، ترجمه خدیجه آرین، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ ششم.
۱۰. شفیع‌آبادی، عبدالله و ناصری، غلامرضا، نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، ص۲۰۶، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۶، چاپ ۱۳.


۷ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ارزیابی گشتالت‌درمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۴/۰۴.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.